خانه شادي

و اين بار Happy House ، خانه شادي كه با حضور 25 تا فرشته قد و نيم قد پر هياهوتر و شادتر از هميشه شده بود. 18 فروردين ماه 90، روز تولد دسته جمعي  شكوفه هاي فروردينيمون بود، يه روز شاد و دوست داشتني:

NadaPenny.com Free Image Hosting

NadaPenny.com Free Image Hosting

تولد از ساعت 4 تا 7 برگزار شده بود و تنها و تنها اشكال كار برخورد با ساعت خواب بعد از ظهر اكثر بچه ها بود كه باعث بد اخلاقيشون شده بود، سردسته ي همه ي بداخلاقا هم كيارش كوچولوي من بود.

اون روز به محض رسيدن دمه در سالن تو ماشين خوابش برد و تلاشاي ما برا آروم بغل كردنش بي فايده بود و سريع از خواب پريد و همين شد شروعي برا سر ناسازگار كيارش.

بازيه بچه ها از استخر توپ شروع شد ، استخر كوچولويي بود . تو همين استخر توپ بود كه پارسا ي ناز و هلياي كوچولو مورد اصابت آقا كيارش قرار گرفتند.

NadaPenny.com Free Image Hosting

البته بچم قصد بدي نداشت و تا فرداي اون روز برا همه تعريف ميكرد كه "هليا رو زدم" و بعد خودش با ناراحتي اداي گريه رو در مياورد.

كيك و فشفشه هاي روش تقريبا توجه همه  وروجكا رو به خودش جلب كرد و باعث شد همگي دور هم جمع بشن.

NadaPenny.com Free Image Hosting

NadaPenny.com Free Image Hosting 
         از راست : كيارش - آرتين - سورنا - بنيامين


NadaPenny.com Free Image Hosting

از راست : كيارش - آرتين - سورنا - بنيامين - هليا - پارسا

شب به يادموندني اي بود و براي هميشه تو خاطراتمون ثبت و ضبط خواهد شد.

 اينم كادوهاي تولد كه با زحمات فراوون فرشته عزيز و پريساي مهربون تهيه و آماده شدند:

NadaPenny.com Free Image Hosting


از زحمات فراوون فرشته ي عزيز كه تمام بار انجام هماهنگي ها و برگزاري تولد يك تنه به دوشش بود،  صميمانه تشكر ميكنم. دوستت داريم خاله فرشته مهربون

از همه جا با همه كس

تعطيلات عيد امسال شروع خوبي داشت و اميدوارم كه تا انتها هم برا ما و هم برا همه خوب باشه. روز دوم بعد از ورودمون به شمال تو جشن دندوني ياس كوچولو و دوست داشتني(دختر عموي كيارش) شركت كرديم كه البته كيارش 10 دقيقه ي اول جشن رو بيدار بود و بعد تا ساعت 7 شب تو اتاق بيهوش افتاد و خوابش برد!!
دو روز بعد در حال تدارك مايحتاج تولد بوديم و يكشنبه شب هم كه با كمك پسركم سفره ي هفت سين خونه ي بابا رضا اينا رو چيديم قبل از اومدن مهمونا موفق شدم يكي دو تا عكس از وروجكه شيطون بلام كنار سفره بگيرم :

NadaPenny.com Free Image Hosting

هفته دوم تعطيلات رو طبق معمول بعد از شمال در شيراز گذرونديم، خوشبختانه تو يك هفته ي اقامتون در شيراز كيارش به خوبي از تمام روزاش استفاده كرد و تا ميتونست تو سنگ و خاك و آب و گل وول خورد. شب ها 2 ميخوابيد و از اين دير خوابيدنش به شدت لذت ميبرد:
كيارش ساعت 1:30 صبح! كنار مقبره ي حافظ(هوا حسابي سرد شده بود، اين مرغ عشق هم مرغ عشق هست كه فال حافظ برا آدما بر ميداره) :

NadaPenny.com Free Image Hosting

با تمام فاميل مخصوصا آقايون به شدت دوست شده بود و انقد كه همه رو عمو صدا كرده بود ، شب آخر كه شايان و غزل برا خداحافظي اومده بودن پيش ما به شايان (پسر خاله جونش) ميگفت : عمو شايان!!

از صدقه ي سر اومدن دختر خاله ها و پسرخاله ي مامان ميترا از خارج از كشور از نقاط ديدني بازديد كرديم ، هرچند كه تو عيد به شششششششدت شلوغ بود :

NadaPenny.com Free Image Hosting

NadaPenny.com Free Image Hosting

 
يك روز كه مهمون خاله مژده و خاله مرسده در باغ يكي از آشنايان بوديم، كيارش از لحظه ي ورودمون به باغ تا ساعت 8 شب كه موقع رفتن شد يك لحظه هم خواب به چشماش نيومد و اصلا يك لحظه هم ننشست، تو عكس پايين بعد از يه عالمه ور رفتن با سنگها ، آخر سر اغناء نشد و رفت نشست توي باغچه:

NadaPenny.com Free Image Hosting

شب كه ميخواستيم برگرديم خونه ناله كنان ميگفت : مامان بغل،‌ مامان بغل به محضي كه بغلش كردم به صورت ايستاده تو بغلم خوابش برد !!!!!!!!!!!!! حتي يك ذره انرژي برا گذاشتن سرش رو شونه ام براش باقي نمونده بود.
 
و اما عكس پايين كه اول ميخواستم بدون شرح بذارمش،‌بعد تصميم گرفتم شرحش رو بذارم كه عمق شيطنت رو درك كنيد.
 عكس پايين مربوط به رستوران دالاهو(شانديز) شيراز هست، همه تر و تميز و مرتب و كراوات زده مشغول خوردن ناهار بودن و پسر من پاچه هاش رو زده بود بالا و دمپايي پوشيده بودو تو آبهاي وسط باغ رستوران آب بازي ميكرد

NadaPenny.com Free Image Hosting

پسرم فاميل و با فاميل بودن رو دوست داره و خدا رو شكر ميكنم كه اين امكان رو داريم كه هر از چند مدت همه دور هم جمع بشيم و از كنار هم بودن لذت ببريم.

پي نوشت 1 :‌ اين روزا كيارش به شدت بد اخلاق و بهونه گير شده، خونده ها و نوشته ها حاكي از تغييرات دو سالگي و تبديل شدن اين فرشته ها به هيولاهاي كوچولو هست، اميدوارم كه فقط همين باشه و به زودي برطرف بشه،‌ من همون كيارش مهربون خودم رو ميخوام.
پي نوشت 2 : اين چيه ؟ اين كيه؟ با تكرار فراوون و بي وقفه،‌ نقل دهن اين روزاي كيارش هست. چه بدونه چه ندونه هزاران بار اين سوال رو در مورد همه چيز ميپرسه.


دومين جشن ميلاد تو

امسال موفق شديم جشن تولد كيارش رو درست در روز به دنيا اومدنش(يكم فروردين ماه) در شهسوار، جشن بگيريم. از زحمات فراوون عمه نسرين(عمه ي بابا مرتضي) كه عاشقانه برا كيارش زحمت كشيد، تشكر ميكنم. همچنين از زحمتهاي مامان مهين مهربون و بابا رضاي عزيز.

NadaPenny.com Free Image Hosting

هواي فروردين ماه شمال به شدت سرد و زمستوني بود، اين شد كه يك روز بعد از ورودمون به شهسوار كيارش به شدت سرما خورد و به دنبالش دو روز تمام تب داشت تا شب قبل از تولد كه يه بد بياريه ديگه هم به سرماخوردگيش اضافه شد و اونم اينكه تو خونه روي فرش!! با چونه خورد زمين و دندون نيش بالاش تو گوشت لب پايينش از داخل فرو رفت و به شدت زخم شد و ورم كرد. اين دو حادثه بهونه اي شد تا پسر كوچولوي من كه عاشق جشن و مهموني و شلوغي و بزن و برقص هست، تو شب تولدش كاملا بي حوصله باشه و به زور استامينوفن و آنتي بيوتيك و ... يك ساعتي خودش رو سر پا نگه داشت.

جشن رو خونه ي عمه نسرين كه سابقا خونه ي پدر بزرگ بابا مرتضي بوده(يه باغ بزرگ و زيبا با يه ويلاي قشنگ)گرفتيم. تهيه كردن مايحتاج تولد در روز يكم فروردين اونم در شهسوار، كار بسيار بسيار سختي بود كه بالاخره عملي شد.

NadaPenny.com Free Image Hosting

 

NadaPenny.com Free Image Hosting

 

NadaPenny.com Free Image Hosting

 

NadaPenny.com Free Image Hosting

 

NadaPenny.com Free Image Hosting

  

NadaPenny.com Free Image Hosting

 

و اينم ميز شام كه هنر دست عمه جان هست :

NadaPenny.com Free Image Hosting

شب به ياد موندني و شادي بود و به جز مريضيه كيارش،‌همه چيز رو به راه بود.

خوشبختانه موقع باز كردن كادوها تب پسركم قطع شده بود و از اين قسمت لذت برد، مخصوصا با ديدن كادوي مامان ميترا و بابا مرتضي كه مدت ها تو كاتالوگ لگو عكسش رو مي ديد و باهاش داستان درست كرده بود:

NadaPenny.com Free Image Hosting

مهموناي كوچولوي جشن تولد كيارش سه تا فرشته ي كوچولو بودن به اسمهاي پانيذ، ياس و اميرا، اميرا(دختر عمو سهيل) كه سه ماهش بود و همش خواب بود، تنها عكسي كه تونستيم از اين وروجكا كنار هم بگيريم همين عكس پايين بود كه ياس و كيارش حاضر به كلاه سر گذاشتن نشدن و فقط پانيذ خوش اخلاق و خوش سر و زبون،‌ باهامون همكاري كرد :

NadaPenny.com Free Image Hosting

NadaPenny.com Free Image Hosting

از همه كسايي كه به جشن ما اومدن و جمع ما رو شاد كردن و زحمت كشيدن ممنونيم:

- مامان مهين و بابا رضا : (۵۰ هزار تومان)

- عمو عليرضا و خاله فاطمه و ياس مهربون : (۵۰ هزار تومان)

- عمو مجتبي : (موتور)

- مامان بزرگ(مامان مشهدي) : (۲۰ هزار تومان)

- عمه نسرين و نسيم جون : (سكه هخامنش)

- عمه مهين و خانواده : (سكه هخامنش)

- عمو محمد و خانواده : (سكه هخامنش)

- عمو سهيل و خاله مريم و اميرا ي ناز : (كاپشن سرهمي)

- عمو مهرداد و رويا جون : (۲۵ هزار تومان)

- عمو حشمت : (۲۵هزارتومان)

و اما در شيراز موفق به گرفتن جشن تولد نشديم به دو دليل : يكي ترافيك شديد ديد و بازديدها و برنامه هاي عيد و دوم تجربه ي بد من از بي حاليه كيارش در جشن تولد شمالش. اما كيارش كادوهاي تولدش رو از شيراز هم گرفت :

- مادر و خاله مريم : (استخر توپ)

- خاله مرسده : (پاركينگ طبقاتي با ماشين هاش)

- خاله مژده : (۳۰ هزار تومان)


از همه ممنونيم

يا مقلب القلوب و الابصار

با تشكر از مرضيه عزيزم :

NadaPenny.com Free Image Hosting

 

NadaPenny.com Free Image Hosting

 

NadaPenny.com Free Image Hosting

 

NadaPenny.com Free Image Hosting