شب ميلاد الهه مهر


صبحدم از عرش ميامد خروشي عقل گفت -------- قدسيان گويي كه شعر حافظ از بر ميكنند


م
رد كوچكم سومين يلدايت مبارك


يلداي 90-شمال خونه بابا رضا
 
NadaPenny.com Free Image Hosting
 
از شدت هندونه خوردن كيارش و آب هندونه اي كه از دور و بر لبش به راهه تو عكس بالا ميشه به علاقه شديد پسركم به اين محصول پي برد.

سفر سفر

تو اين يه ماهي كه هيچي از پسركم نگفتم و ننوشتم ، دو تا سفر بسيار خوب به شمال و شيراز داشتيم(طبق معمول هميشه). از اونجايي كه اين دفعه همه چيز با ما يار و همراه بود تو هردو تاسفر خدا رو هزار مرتبه شكر هم از هواي بسيار عالي استفاده كرديم و هم از خلوتي و آرامش.

جالب ترين و كم سابقه ترين بخش اين سفرها، آرامش جاده شمال بود كه صبح حركتمون يعني صبح تاسوعا به ششششششششددددددددتتتت خلوت و دوست داشتني بود!!!!!  طوري كه در كمتر از ۵ ساعت با احتساب يه توقف نيم ساعته رسيديم. و در برگشتمون هم دقيقا ۴ ساعت!!!!!! تو راه بوديم، راهي كه تو اين تعطيلي ها امكان نداشت كمتر از ۸ الي ۹ ساعت طول بكشه.

ساعت ۹:۳۰ صبح (سياه بيشه)(جاده پشت سر پسر كوچولو نشون ميده كه همه چي آرومه)

NadaPenny.com Free Image Hosting

بهتر از اين قضيه اينكه هواي شمال هم بسيار عالي بود، نسيم خنك، آفتاب مطبوع و اكسيژن خالص و هيچ خبري از اون بارونهاي سيل آساي هفته ي قبلش نبود! اجاي همه ي اونايي كه نبودند خالي.

تو دو روز عزاداري پسر كوچولو با مفاهيم جديدي مثل طبل زدن يا به قول خودش (آقا طبليه) و آواز خواندن البته اين تعبير كيارش از نوحه خواني هست، آشنا شد. به دليل استقبال شديدش از طبل، بابا مرتضي يه طبل كوچولو براش گرفت كه فقط دو ساعت مهمون خونمون بود و بعد از اون پاي پسر كوچولو از يه طرف طبل وارد شد و از طرف ديگه خارج گرديد

تو اين سفر به دليل مدت زماني كه داشتيم ، خدا رو شكر فرصت خوبي براي پسركم مهيا شد تا از طبيعت استفاده كنه،

ساحل زيباي خزر

NadaPenny.com Free Image Hosting


خصوصا گشت و گذار تو باغ بابا رضا كه جزو برنامه هاي هميشگيش هست :

NadaPenny.com Free Image Hosting
 
 
پرتقال فروش گم شده پيدا شده

NadaPenny.com Free Image Hosting

يه كم كل كل با ياس خانوما چاشني هميشگيه دور هم جمع شدنامون بود. از اونجايي كه اين دختر عمو و پسر عمو دقيقا همه چيز رو عين هم ميخواستن در نتيجه در جايي كه از همه چيز جفت وجود نداشت نميشد حضور پيدا كرد. عاشق هر دو تاشونم


و اما جا داره اينجا از سفر شيرازمون هم بگم كه اين دفعه گل پسر كوچولو بسيار خوب تو هواپيما با مامان ميترا همكاري كرد و در تمام طول سفر تقريبا نشسته بود و كمربندش رو بسته بود و خبري از بهونه گيري هاي دفعات قبل نبود. تنها چيزي كه شايد باعث نگراني ميشد بلند بلند صحبت كردنش بود، انگار احساس ميكرد به خاطر صداي موتور من خوب صداش رو متوجه نميشم و در تمام طول راه يك بند با صداي شبيه به داد صحبت ميكرد 

شهر من از فراز آسمانها(۲۴ام آبان ماه)NadaPenny.com Free Image Hosting


و پسر كوچولويي كه از اون بالا دنبال خونه ي مادر ميگشت

NadaPenny.com Free Image Hosting

تو اون چند روز شيرازموندمون هم حسابي با مادر (كه كيارش خيلي خيلي دوسش داره) سرگرم بودن و اكثر اوقاتش رو تو حياط با مادرمهربون ميگذروند.

ارگ كريمخاني

NadaPenny.com Free Image Hosting


       زندگي عين سفر است و سفر خود زندگي